طرفداران قدیمی واندر وومن که با تماشای لیندا کارتر در نقش این قهرمان و انیمیشن سریالی Super Friends خاطره دارند، تصویری در ذهنشان نقش بسته که فراموش کردنش سخت است: پرنسسی آمازونی که روی یک صندلی نشسته و با به دست گرفتن فرمان و اهرم‌های یک جت نامرئی در حال پرواز در بین ابرها است.
اما مگر خود واندر وومن نمی‌تواند پرواز کند؟ چه نیازی به یک هواپیما است؟ و اصلاً دایانا چنین چیزی را از کجا پیدا کرده است؟ در ادامه به سراغ پاسخ دادن به این پرسش‌ها می‌رویم.
اول از همه بهتر است به این نکته توجه کرد که برای بیش‌تر دوران فعالیت واندر وومن، او نمی‌توانسته پرواز کند. در واقع، اکثر قهرمانان امروزی که می‌توانند پرواز کنند در طول زمان توانستند این توانایی را به لیست قابلیت‌هایشان اضافه کنند. برای همین است که قهرمانانی مثل هاوک‌من (Hawkman) صرفاً با توانایی پرواز توانستند تبدیل به قهرمانانی نسبتاً مشهور شوند. این روزها نیاز به قابلیت بیش‌تری جز پرواز هست تا بتوان اسمی در کرد.
از همان سال‌های اول حضور دایانا در دنیای کمیک‌ها، جت نامرئی در کنار او بوده تا به کمک آن بتواند جزیره تمیسکیرا (Themyscira) را ترک کرده و وارد دنیای انسان‌ها شود. جت نامرئی علاوه بر این که اجازه پرواز با سرعت فرا صوت اما بی‌صدا را می‌دهد، می‌تواند به واندر وومن این قابلیت را دهد تا در سفرهای طولانی روی یک صندلیِ راحت جا خوش کند. اما مهم‌ترین ویژگی این جت نامرئی که این روزها به آن توجه نمی‌شود، این است که این وسیله پرنده یک پرتوی رنگین کمانی منتشر می‌کرد که به مه اطراف تمیسکیرا نفوذ می‌کند؛ وگرنه خروج از این جزیره تقریباً غیرممکن می‌شد.
البته باید توجه داشت که در سال ۱۹۸۱ و در شماره ۴۱ کمیک DC Comics Presents در مورد دیده شدن خود واندر وومن در جت نامرئی توضیحی داده شده است: در این اثر مشخص می‌شود که دیده شدن واندر وومن (و هر بخشی از جت نامرئی) صرفاً یک کمک بصری برای خوانندگان است و در دنیایِ داستان، هواپیما و سرنشینانش همگی کاملاً نامرئی می‌شوند.
در حضورهای اولیه این جت دو توضیح برای اوریجین آن ارائه شده بود: یک این که این وسیله هدیه‌ای از آفرودیت (Aphrodite) بود و توضیح دیگر ادعا می‌کرد که دایانا خودش این وسیله را ساخته. در هر حال، در دوران طلایی کمیک‌ها و علاقه خالق واندر وومن، ویلیام مولتن مارستون (William Moulton Marston) که خودش یک مخترع بود، این شخصیت به عنوان مخترع و مهندسی با استعداد معرفی می‌شد. این دو توضیح متفاوت در سال ۱۹۵۵ و شماره ۸۰ کمیک Wonder Woman اصلاح شدند. دایانا در این کمیک داستانی از دوران ترک جزیره محل زندگی‌اش را تعریف می‌کند. برای آماده‌سازی وسیله انتقال مناسب، واندر وومن سه کار را انجام می‌دهد تا قطعات جت نامرئی را به دست آورد و خودش با سر هم کردن آن‌ها، بتواند آماده شروع سفرش شود.
سه سال بعد، در سال ۱۹۵۸ و شماره ۹۸ کمیک Wonder Woman بود که دایانا اوج گرفتن و به نوعی پرواز را آغاز کرد اما این قابلیتش محدودیت‌هایی داشت. او فقط می‌توانست مثل پرنده‌ها در میانه پروازشان، از جریان‌های هوایی استفاده کند. واندر وومن برای این که بتواند به درستی در آسمان حرکت کند هنوز به جت نامرئی‌اش وابسته بود که می‌توانست با استفاده از یک ارتباط تلپاتی به وسیله نیم‌تاجش، آن را هر وقت می‌خواهد فرا بخواند.
در سال ۱۹۶۱ و شماره ۱۲۸ کمیک Wonder Woman که مصادف با دوران نقره‌ای کمیک‌ها بود، یک اوریجین جدید به جت نامرئی نسبت داده شد. در این داستان، مشخص می‌شود که این جت چیزی جز پگاسوس (Pegasus) نیست، اسب بالدارِ اساطیر یونانی که از یک دردسر بزرگ در دوران حضورش در جزیره تمیسکیرا توسط واندر وومن نجات پیدا کرده بود. به عنوان قدردانی، پگاسوس قسم وفاداری ابدی برای خدمت به واندر وومن خورد. این اسب افسانه‌ای برای سازگار شدن با دنیای همیشه در حال تغییر انسان‌ها نیز خود را در خارج از تمیسکیرا به صورت جادویی تبدیل به یک جت می‌کرد و هر وقت که نیاز می‌شد می‌توانست خودش را از دیدگان مخفی کند. البته باید توجه کرد که این داستان در طی دورانی که به عنوان «داستان‌های ناممکن» از واندر وومن شناخته می‌شد روایت شد؛ در این دوران سه نسخه متفاوت از واندر وومن به طور همزمان وجود داشتند، پس بنابراین بهتر است که چندان نسبت به این ماجرا اهمیت ندهیم.
سپس نوبت به رویداد Crisis on Infinite Earths سال ۱۹۸۵ رسید؛ آخرین باری که قرار بود برای یک مدت طولانی سر و کله جت نامرئی پیدا شود. در ریبوت سال ۱۹۸۷ اوریجین واندر وومن توسط جورج پرز (George Pérez)، این قهرمان دی‌سی بالاخره توانست به خودیِ خود، بدون محدودیت و یا نیاز به پدیده‌ای خارجی به طور کامل پرواز کند.
جان بیرن (John Byrne) کسی بود که در سال ۱۹۹۶ و شماره ۱۱۵ کمیک Wonder Woman، جت نامرئی را با یک اوریجین عجیب بازگرداند. طبق روایت بیرن، جت نامرئی در واقع یک وسیله نیمه هوشیارِ فرا زمینی به نام مورفینگ کریستال (Morphing Crystal) بود که به طور طبیعی ظاهر یک تخم نیمه شفاف را به خود می‌گیرد. یکی از این کریستال‌ها با جدا شدن از خانواده خود به زمین رسید و توسط نژادی از زیرجنوبگان با نام لنسیناریان (Lansinarian) کشف شد. لنسیناریان‌ها این کریستال را به شکل چیزی درآوردند که به آن مورفینگ دیسک (Morphing Disk) می‌گفتند. به عنوان تشکر از واندر وومن که جان افرادشان را نجات داده بود، لنسیناریان‌ها این دیسک را به او دادند که می‌توانست به هر نوع وسیله نقلیه، از کالسکه‌‌ای که به وسیله اسب کشیده می‌شود تا سفینه فضایی، تبدیل شود.
در سال ۱۹۹۸ و شماره ۱۴۰ کمیک Wonder Woman، این دیسک به شکل نهایی‌اش که با نام واندردوم (WonderDome) شناخته می‌شود تبدیل شد؛ مخفی‌گاه نامرئی، کاملاً شناور و قابل جا به جایی دایانا که معادل بتکیوِ (Batcave) بتمن یا قلعه خلوتِ (Fortress of Solitude) سوپرمن بود. واندردوم آخرین بار در سال ۲۰۰۴ و شماره ۲۰۱ کمیک Wonder Woman به پرواز درمی‌آید و برای نجات تمیسکیرا از موجی عظیم‌الجثه و نابود کننده خودش را فدا می‌کند.
تا دوران نیو ۵۲ (New 52) سال ۲۰۱۱ دیگر خبری از جت نامرئی نبود تا این که این هواپیما به عنوان وسیله حمل و نقل مخفیانه آزمایشی سازمان آرگوس (A.R.G.U.S.) معرفی شد. این نسخه از جت نامرئی عموماً توسط استیو تروری (Steve Trevor) که برای سازمان آرگوس کار می‌کرد مورد استفاده قرار می‌گرفت تا گروه جاستیس لیگ آمریکا (Justice League of America) را جا به جا کند.
اما بهترین توضیح درباره جت نامرئی واندر وومن مربوط به خط داستانی Wonder Woman: Year One می‌شود. در این داستان که یک اوریجین جدید برای واندر وومن روایت می‌شود، سرآغاز جت نامرئی را به هواپیمای سقوط کرده استیو ترور در تمیسکیرا مرتبط می‌کند. وقتی استیو در حال بهبود در بین آمازونی‌ها است، ساکنان تمیسکیرا شروع به تعمیر هواپیمای سقوط کرده او می‌کنند تا راهی برای بازگشت به دنیای انسان‌ها به وجود آید. آن‌ها به این جت تعمیر شده قابلیت نامرئی شدن می‌دهند تا استیو بتواند بدون این که موقعیت امن آن‌ها را لو بدهد، از آن خارج شود.
چنین چیزی از ایده پتی جنکینز در فیلم Wonder Woman 1984 متفاوت است که در آن یک جت معمولی توسط دایانا به کمک همان جادویی که تمیسکیرا را از دنیای بیرون مخفی کرده، نامرئی شد.
با توجه به بیش از حد عجیب و غریب و غیرقابل باور بودن روایت‌هایی مثل کریستال‌های فرا زمینی، پگاسوس تغییر شکل پیدا کرده و موهبت‌های الهه عشق، به نظر گاهی اوقات ساده‌ترین اوریجین‌ها بهترین اوریجین‌ها هستند.