خطر اسپویل
در این مطلب به توضیح داستان و نکات کلیدی داستانی فیلم Tenet میپردازیم. اگر نمیخواهید داستان برای شما لو برود، از مطالعه این تحلیل فیلم تنت صرف نظر کنید!
یازدهمین فیلم بلند سینمایی نولان، یعنی “Tenet” اولین فیلم مهم هالیوود بود که در میان همهگیری ویروس کرونا در سینماها اکران شد. حالا با مشاهده گستردگی ابعاد فنی کار استقامت نولان برای اکران فیلم جدیدش بر پرده سینما منطقیتر به نظر میرسد. این فیلم نولان هزارتویی بافته شده از رشتههایی است که یادآور کارهای گذشته این فیلمساز است.
با تمام اوصاف، نویسنده سایت دیجیتال اسپای یعنی ایان ساندوِل طی یک مقاله تلاش داشته به سوالات مختلف بینندگان فیلم Tenet پاسخ دهد. قطعا لازم به ذکر نیست اما اگر فیلم جدید کریستوفر نولان را تا اتنها تماشا نکردهاید، از خواندن ادامه مقاله تحلیل فیلم تنت خودداری بفرمایید. حال اگر فیلم را دیدهاید و سوالات مختلفی در ذهنتان نقش بسته، در ادامه تحلیل فیلم تنت با ما همراه باشید و بدانید که این مطلب کلا اسپویل فیلم است!
صحنههای نبرد شدید دانکرک، سکانسهای اکشن علمیتخیلی Inception و زمان پراکنده Memento همه در Tenet بازتاب مییابد. حالا با این اوصاف باید دید خود فیلم Tenet در مورد چیست؟! حالا ما در ویجیاتو قصد داریم با بیان نکات کلی داستان و تحلیل فیلم تنت، شما را به درک کاملتری از این اثر نزدیک کنیم.
اساساً تِنت “Tenet” در مورد چیست؟
در آنچه که جاه طلبانهترین و پیچیدهترین فیلم کریستوفر نولان تا کنون به نظر میرسد، تِنت یک مامور CIA (با بازی خونسرد جان دیوید واشنگتن) که نامش مشخص نیست را دنبال میکند. این فیلم از همان ابتدا شروع به ایجاد یک ایده گیجکننده و داغ میکند. یک اجرای سمفونیک در کیف مورد حمله قرار میگیرد و مأمور سیا که نامش در فیلم به طرز وحشتناکی با عنوان “قهرمان داستان” برده میشود، برای بازیابی یک همکار و یک شئ عجیب، مخفیانه به این ماموریت فرستاده میشود.
سپس بعد از این افتتاحیه پُر سروصدا قهرمان داستان دستگیر و شکنجه میشود و البته او مایل نیست هیچ اطلاعاتی را فاش کند. بنابراین سعی میکند با خوردن قرص سیانور خودکشی کند. کمی بعد روشن میشود او زنده ماند و از خواب بیدار میشود و میفهمد قرص سیانورش جعلی بوده. در واقع این ماموریت مهر تاییدی بر وفاداری وی به یک آژانس بوده است. آژانسی که او را به عنوان یک مامور محرمانه برای نجات جهان میخواهد. این آژانس مخفی، معروف به تِنت است.
این انتصاب قهرمان فیلم را به یک مرکز مخفی هدایت میکند که در آن این شخصیت اصلی از تهدیدی که با آن روبروست (وارونگی) مطلع میشود. البته، اگر فیلم را دیده باشید، قطعاً میدانید داستان بسیار پیچیده تر از این است. اما حداقل در تریلرها، این داستانی است که نولان برای تنت ساخته است.
اما وارونگی چیست؟ هنگامی که ما واقعیت را تجربه میکنیم، اشیا و آنتروپی آنها را در حالی که به جلو حرکت میکنند، میبینیم. با این حال، اشیایی پیدا شده است که در آنها مواد برعکس شدهاند، و این باعث میشود که آنها در طول زمان به عقب بروند. در حالی که این موضوع در صحنه فیلم با یک گلوله نشان داده میشود، اما به نظر میرسد تهدید واقعی سلاحهای هستهای معکوس باشد.
احتمالاً گفتن همین توضیحات نیز گیجکننده است، اما این موضوعات واقعیت فیلم “Tenet” را شکل میدهند. در طی یک سفر ماجراجویانه قهرمان داستان با شخصیت نیل همراه میشود، شخصیتی که توسط رابرت پتینسون با لحنی شوخ اجرا شده است.
اما این دو نفر منبع این اشیا معکوس را پیش یک فروشنده اسلحه روسی به نام آندره (کنت برانا) ردیابی میکنند. برای نزدیک شدن به آندری فوقالعاده ثروتمند و کاملاً مشکوک، قهرمان داستان از کت همسر آندری (الیزابت دبیکی) کمک میگیرد.
کت نیز به دلیل تهدید شوهر بد دهن خود نسبت به پسرش در صورت عدم تمکین از او ضربه میخورد، بنابراین کت نیز تنفر خاصی نسبت به آندری دارد. اما آنچه در ادامه تنت به وجود میآید تلاش مداوم شخصیت قهرمان برای جلوگیری از برنامه مخرب آندری در استفاده از فناوری وارونگی برای پایان دادن به جهان است. همه اینها توسط صحنههای اکشن وارونه که هرگز در سینما دیده نشدهاند، به تصویر کشیده شده است.
جالب است بگوییم تصور بر این بود که رازداری در مورد طرح فیلم Tenet مانع از هرگونه اسپویل میشود. اما با انتشار فیلم و گشوده شدن حرف و حدیثها، بسیاری از طرفداران نولان سوالات بیشتری داشتند تا پاسخ. از نظر بسیاری از منتقدان، به نظر میرسد که این پنهان کاری بیش از آنکه به رمز و راز فیلم مربوط باشد، بیشتر به پیچیدگی فیلم مربوط بوده است. جالب است بدانید حتی بازیگران تِنت نیز در پاسخ به این سوال که “تنت در مورد چیست؟” مشکل داشتهاند.
مانند بسیاری از فیلمهای نولان، زمان ایده اصلی در قلب همه امور است؛ اما سوال مهم این است که دقیقاً در فیلم تنت چه اتفاقی می افتد؟
تنت به معنای یک اصل یا یک اعتقاد است، که نشان میدهد قهرمان اصلی باید به راحتی به آنچه انجام میدهد، (بدون در نظر گرفتن واقعیات کامل) اعتقاد داشته باشد. همانطور که در بالا گفته شد وارونگی زمان یک موضوع اصلی در این فیلم است، به این معنی که زمان میتواند به عقب برود.
افراد و اشیا میتوانند معکوس شوند، و این باعث صحنههای گیجکنندهای مانند شلیک گلوله به اسلحه میشود، در حالی که یک فرد وارونه در فیلم میتواند در طول زمان به عقب حرکت کند، و این در حالی است که بقیه جهان به جلو میدوند و بالعکس.
همه عناصر از قهرمان گرفته تا ضدقهرمان درگیر کسب یک نقشه تاریک برای دستیابی به الگوریتم وارونگی در آینده هستند. این برنامهها یا نقشه شامل جمع آوری 9 قطعه الگوریتم، از سلاحی است که در زمان و مکان پراکنده شدهاند. جمع آوری آنها به دارنده اجازه میدهد تا آنتروپی را وارونه کند (یک مفهوم فیزیکی پیچیده شامل ماده و زمان).
حالا در این بین شرور ماجرا با بازی کنت برانا نیز یک بیماری بدون درمان دارد، بنابراین درگذشت او حتمی است، اما این شرور قصد دارد وقتی از این دنیا میرود همه بشریت را نیز بُکشد. چرا؟! هیچ منطق و خط داستانی درستی در این باب وجود ندارد.
از قرار معلوم این شرور قصد دارد به زمانی که با همسرش کت در یک سفر سعادتمندانه در قایق شخصی بوده بازگردد و سپس خود را بکشد، که این باعث میشود “سوئیچ مرد مرده” باعث تحریک الگوریتم شود و عواقب فاجعه باری برای بشریت به همراه داشته باشد.
این شرور همچنین با مردم مرموز آینده همکاری میکند. مردمی که معتقدند اقدامات او میتواند به نوعی با تغییر دادن آنتروپی تمام زندگی روی زمین، به تغییرات آب و هوایی پایان دهد. اما در نهایت شخصیت اصلی یا قهرمان، نیل و کت جلوی اینگونه کارها را میگیرند.
سبک های زمانی، وارونگی و چگونگی پایان همه چیز
با استفاده از اصطلاحی به نام “Temporal Stile” که به فرد امکان میدهد معکوس شود و به عقب حرکت کند، تیم تشکیلات تنت قصد دارد از وقوع چیزی شبیه به جنگ جهانی سوم جلوگیری کنند. با حرکت شخصیتها در طول زمان به عقب و جلو، اغلب هر شخص بیش از دو بُعد را صاحب میشود.
برای اینکه چنین نکاتی برای بینندگان کمی واضح تر باشد، باید گفت کسانی که در طول زمان به عقب حرکت میکنند باید ماسک صورت خود را بزنند تا بتوانند نفس بکشند، این یکی از راههای تشخیص این است که چه کسی به عقب میرود و چه کسی در فیلم جلو میرود.
یکی دیگر از مزایای وارونه سازی یک شخص در طول زمان، امکان به اشتراک گذاشتن اطلاعات مربوط به آینده با خودِ گذشته یا دیگران است. صحنههایی وجود دارد که تیمهایی از افراد به سمت جلو حرکت میکنند، در حالی که دیگران در آنچه به عنوان “حرکت ناخنک زمانی” شناخته میشود، به عقب حرکت میکنند. این سناریو پیچیده گویای واقعیت مفهوم تنت است.
نزدیک انتها، صحنهای وجود دارد که قهرمان داستان در تلاش است تا بخشی از الگوریتم را بدست آورد اما با مشکل روبرو میشود و در نتیجه توسط فردی با نقاب که به نظر میرسد مرده است نجات پیدا میکند. سرنخ اصلی در اینجا شخصیتی است که نقش اصلی فیلم را نجات میدهد، این فرد یک بند قرمز بر روی کیف خود دارد.
بعداً مشخص میشود که نیل یک توری قرمز روی کیف خود داشته، بنابراین، در واقع نسخهای از نیل بوده که که قهرمان را نجات داده است. اقدامات نیل در اینجا به شخصیت اصلی اجازه میدهد تا از فاجعه جلوگیری کند. جالب اینجاست که از اساس تشکیل ماهیت تنت نیز کار نسخهای از قهرمان فیلم بوده! به همین سادگی و همین پیچیدگی!
- چرا “Tenet” را دوست نداشتم؟
- ۱۰ تا از جزئیات پنهان فیلم Tenet که احتمالا از دست دادهاید
- نگاهی به پایانبندی فیلم Tenet – سرانجام پیچیدهترین فیلم نولان چه شد؟
سبک نولان در تنت
فیلم تنت شبیهترین اثر به یک جیمز باند با اسانس زیاد علمی تخیلی کریستوفر نولانی است. یک عامل مخفی کاریزماتیک که جهان را از نقشه شرور یک فروشنده اسلحه روسی نجات میدهد، آشنا به نظر میرسد. اما چگونگی بیان نولان از این داستان چیزی آشنا نیست. مانند بسیاری از بهترین فیلمهای نولان، تنت مفهوم ما از زمان و چگونگی شکل گیری آن در یک داستان را به چالش میکشد.
از طریق مفهوم وارونگی، نولان بار دیگر استفاده خود از ترکیب فیلم سازی داستانی و قصه پردازی فلسفی که ما را به شدت درگیر فیلمهای پیشتر او کرده بود را پیاده سازی میکند. اما مشکل اینجاست که فیلم تنت از دیالوگ برای توضیح گسترده مفهوم و طرح (اغلب به خطا) استفاده میکند. با این حال، بیشتر لحظات فیلم سرگرمکننده است.
سکانسهای اکشن عجیب و غریب و تعقیب و گریزهای ماشین ما را به یاد مقیاسی از سینما میاندازد که هیچ وقت پیش از این شاهدش نبودهایم. به نقل از دانشمندی که وارونگی را برای شخصیت اصلی توضیح میدهد، “سعی نکنید آن را درک کنید. آن را احساس کنید. “
تماشای Tenet بدون شک در تعهد نولان به جلوههای عملی و یک دوربین خلاق خلاصه میشود (بله، نولان در واقع یک هواپیمای واقعی 747 را در فیلم منفجر کرد). جادوی انکارناپذیری برای شخص نولان وجود دارد که به پرده سبز اعتماد نمیکند بلکه به معنای خلاقانهتر دنبال به تصویر کشیدن واقعی آنچه غیرممکن است میگردد. شکی نیست که کریستوفر نولان از جمله فیلمسازان برجستهای است که سینما را به جلو سوق میدهد.
اما بدون تردید ایرادهایی در تنت وجود دارد که در کارهای گذشته نولان نیز مشاهده کردهایم. ایراداتی مثل گفتگوهای بیش از حد طولانی و خشک، شخصیتهای نازک و پیچیدگی آشکار طرح. چنین نکاتی میتواند داستان فیلم تنت را برای برخی طاقتفرسا کند. اما در مجموع تنت ریسک میکند، مرزها را کنار میزند و به ما اجازه میدهد از طریق فیلم در زمانی که واقعیت عجیبتر از داستان است، فرو رویم.
در نتیجه، نولان کارگردان قدرتمندی است. آن هم با وجود داشتن فیلمهایی مانند شوالیه تاریکی، تلقین و دانکرک در کارنامه خود. بی انصافی است که او را کارگردان بدی بنامیم. اما از طرف دیگر، یک نویسنده بد توصیف دقیقی از نولان است، خصوصاً بعد از آخرین فیلم او، تنت.
نولان در مورد تنت چه اشتباهی میکند؟
نولان با خطوط ترسیمی غیر خطی غریبه نیست. برای مثال دانکرک، تلقین، پرستیژ، ممنتو و اکنون Tenet ساختار سهگانه فیلمنامههای سنتی را به راحتی شکستند. اما بسیاری از طرفداران تیفوسی نولان سردرگمی مردم از داستان این فیلم را با گفتن این جمله “درک نکردن ساختار غیر خطی” توجیه میکنند.
ولی واقعیت این است که نولان نمیداند چگونه به درستی یک فیلمنامه بنویسد و از این روشهای غیرخطی داستان نویسی استفاده میکند تا مردم فکر کنند داستان او قویتر از آن چیزی است که آنها فکر میکنند.
این شکاف در فیلمنامههای نولان قبل از فیلم تنت هرگز به این شکل آشکار نمیشود. اما در این فیلم به شکل واضح و عریان خودنمایی میکند. تنت، در هسته اصلی خود، یک فیلم جاسوسی است. این چیزی منحصر به فرد خارج از حیله وارونگی شخصیت شرور فیلم، آندری ساتور (کنت برانا) ارائه نمیدهد.
اما از آنجا که لحظاتی از کُنش قوی علمی در تنت وجود دارد و سرانجام قهرمان فیلم از فناوری وارونگی برای حل همه چیز استفاده میکند، مردم داستان فیلم را قویتر از آنچه هست میبینند.
اما حیله وارونگی دقیقاً همان جایی است که فیلم از هم می پاشد. نیل (رابرت پتینسون)، همراه شخصیت پروتاگونیست، در حقیقت به عنوان بخشی از سازمان شناخته میشود که نه تنها توسط قهرمان برای Tenet استخدام شده، بلکه پروتاگونیست هم بنیانگذار آینده Tenet است. اگر نیل در واقع “در پایان یک دوستی زیبا” است، همانطور که در پایان تنت ادعا میکند، چگونه او میتواند به اولین مأموریتی که قهرمان داستان کار میکند، برگردد؟
به نظر میرسد که Tenet از فناوری وارونگی برای کمک به نیروها و جهان در انجام مأموریت استفاده میکند، اما این بدان معنی است که نسخههای زیادی از سربازان Tenet که در اطراف زمین میدوند وجود دارد. برخی از افراد تلاش کردهاند تا درکی از چگونگی حیله “سفر در زمان” در تنت برای توضیح این پیچش داشته باشند و بهترین چیزی که آنها ارائه دادهاند “تئوری حلقه بسته” است.
طبق این گفته افراد و اشیا ” معکوس “آنتروپی خود را معکوس میکنند، اما زمان همچنان که ما آن را در جدول زمانی معمول میشناسیم اتفاق میافتد. این یعنی گذشتهها گذشته.
در واقع اگر چیزی وجود داشته باشد، این است که سربازان Tenet که به گذشته باز میگردند، به گذشته گذشته خود کمک میکنند تا به جایی که امروز است برسند. به عنوان مثال، نسخه قبلی نیل، شخصیت اصلی را در ابتدای فیلم در خانه اپرا نجات میدهد.
با این حال، این منجر به تعدادی پارادوکس میشود. در واقع نولان با این فرمول تنها باعث تحریک سر درد شما میشود. بدون شک فیلمنامه نولان در تنت با تلاش برای ارائه یک توضیح منطقی، در نهایت به لطف پارادوکسها همه چیز را بیش از حد پیچیده میکند.
فیلم Tenet جنابِ کریستوفر نولان بیشتر دارای یک حیله خلاق است تا یک ایده خلاق. در حالی که Inception قطعاً خلاقانه است، هرچند در آن فیلم هم اگر سعی کنید فراتر از سطح اول رویا بنگرید، داستان شروع به خراب شدن میکند. در تلقین گفته میشود زمان بسته به سطح رویایی که دارید سریعتر پیش میرود، با این حال به نظر میرسد گروه کاب به همان اندازه که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارند زمان دارد.
از جانب دیگر Memento میـواند به راحتی بزرگترین نقص را در بین تمام داستانهای نولان داشته باشد: چگونه مردی که دچار از دست دادن حافظه کوتاه مدت است به یاد میآورد که حافظه کوتاه مدت دارد؟ بعلاوه، دانکرک شخصیتهای زیادی را معرفی میکند، اما نمیتواند به برخی از آنها نتیجه گیری مناسبی بدهد.
نولان به خاطر شاهکارهای بلند و بزرگش مشهور است، اما به محض اینکه بخواهید عمیقتر از گذشته به آنها بنگرید، فیلمها شروع به حل شدن و گاهاً شکافدار شدن میکنند. این حرف من بدان معنا نیست که نولان نمیتواند فیلمهای خوبی بسازد، بلکه به این معنی است که او نمی تواند آنها را خوب بنویسد.
کاری که تنت میتوانست متفاوت انجام دهد
بزرگترین اشتباه تنت به راحتی پایان آن است. این فیلم سعی دارد خود و رمز و راز پیرامون نیل و عنوان سازمان را توضیح دهد و سپس همه پارادوکسهایی را که میتوان از آنها اجتناب کرد، باز میکند.
اگر این فیلم به سبک یک نتیجه گیری کلاسیک پیش میرفت و نشان میداد قهرمان قصه سازمان تنت را تأسیس کرده و نیل را در آینده استخدام میکند، هنوز هم میتوانست بدون باز کردن سوراخهای پیرامونی به نکاتی که میخواست بپردازد. اما در عین حال، پاسخ مناسبی برای شکست پارادوکسهای باقی مانده از تئوری حلقه بسته استفاده شده در تنت وجود ندارد.
در پایان روزی که فیلم نولان را چندینبار تماشا میکنید و برای فهم احتمالیاش به کانالهای یوتیوبی پاس داده میشوید، بازهم Tenet یک فیلم جاسوسی سرگرمکننده با اکشن عالی و طرح کوچک است. اما طرفداران نولان برای داستان به سراغ فیلم نمیروند، بلکه به دنبال برند ارزشی نام او هستند.
بینندگان نمیتوانند دیالوگ های تنت را به طور کامل درک کنند و احتمالاً در تلاش برای درک طرح پیچیده آن نیز همین مشکل را دارند. اما این آزمونِ ریاضی فیزیک دشوار، یک اکشن محسورکننده است که میتواند بیننده تنت را امیدوار کند. در مجموع این بینندگان هستند که باید تصمیم بگیرند آیا از معمای داستانی متراکمی که نولان برای گره گشایی برای آنها ایجاد کرده لذت میبرند یا خیر.
نقد فیلم تنت از وسایت ویجیاتو
پیچیدگیهای فیلم جدید کریستوفر نولان واقعا زیاد است و اساسا مفاهیم موجود در آن به خودی خود هر فردی را گیج میکنند. در نهایت امیدواریم تحلیل فیلم تنت از ایان ساندوِل تا حدی به درک و بینش بیشتر شما از وقایع این فیلم کمک کرده باشد.
پرسشهای متداول در مورد فیلم تنت:
به نوعی فیلم تنت در مورد سفر در زمان است؛ اما نه آن سفر در زمانی که اکثراً در ذهن داریم. برای توضیح درستتر، بهتر است تحلیل فیلم تنت را مطالعه کنید.
شخصیتی که جان دیوید واشنگتن به ایفای نقش آن در فیلم تنت میپردازد، شخصیت اصلی داستان است اما در طول فیلم هیچوقت اسمی به او نسبت داده نمیشود.
واقعا فیلم پیچیده ایه و هرکی بار اول فهمید داستان چی به چیه قطعا هوشش خوبه?
درکش نکنید احساسش کنید
سلام به همگی. یه نکته ای هم که تو فیلم درست بهش پرداخته نشد حضور همزمان آینده و گذشته فرد در خط زمانی رو به جلو هست. فیلم همیشه معکوس شده اشخاص در گذشته رو نشون میده برای مثال کاراکتر اصلی فیلم به گذشته میره و به صورت معکوس باخودش مبارزه میکنه رو نشون داده میشه ولی دوباره تو دستگاه رفتن و عادی شده خط زمانیش رو نشون نمیده(چرا؟ چون در این حالت اگر تا آینده ای که به دستگاه میرسه اتفاقی که موجب تغییر در آینده نشه نیافته هر دونفر در یک زمان و با خط زمانی یکسان وجود دارند.). در مورد کاراکتر زن داستان مشکل بدتر هم میشه چرا که با تغییر در گذشته، آینده تغییر میکنه و اصلا با اتفاقات روبرو نخواهد شد و به گذشته هم باز نخواهد گشت و ۱۰۰ درصد دو شخص به صورت هم زمان زندگی میکنند. که با این منطق انتهای فیلم بچه شخص با نسخه گذشتش زندگی میکنه نه نسخه آینده.
فیلم عالی به این میگن
ممنون از متن خوبی که تهیه کردید ولی لطفا وقتی ترجمه میکنید به اسم نویسنده اصلی هم اشاره کنید
سلام
ممنون از توضیحات خوبتون
ولی با این همه من هنوز متوجه نشدم که نیل کیه که آخرش میگه خودت فهمیدی و اینکه قهرمان گریش میگیره
ممنون میشم یکی واضح توضیح بده
دلیل نمیشه چون ایده فیلم علمی بوده پس فیلم خوبی باشه- یا چون نولان ساخته- تو ژانر اکشن خوبه- ولی نولان گمشده در دنیای خودش… بازی ها فوق العاده ابتدایی، دیالوگ افتضاح- فرم اکشن و عملیات ها خیلی خیلی خنده دار و مصنوعی- ولی چون موضوع علمی هستش..
خوب حالا وقتی معکوس میشه و به نحوی به عقب برمیگرده، در زمان گذشته دوتا از خودش وجود دارن و اون حتی اگر دوباره معکوس بشه با زمان به جلو پیش میره نه سریع تر از اون تا به زمان خودش برگرده؟ درسته؟
سلام عزیزان.یه سوال داشتم
وقتی شخصیت اول زن فیلم برمیگرده گذشته تو قایق تا همسرش رو بکشه چرا ماسک به صورت نداره؟مگه اینطور نیست که سفر به گذشته ملزم به استفاده از ماسکه؟
فیلم چرت و پرت بود. مثل همه فیلم های هالیوودی یه قهرمان خیالی و ضد گلوله و خوب علیه آدم بدا که هندی و روس و … هستند می جنگه و جهان را از شر جنگ جهانی سوم نجات می دهد. هالیوود متشکریم
چرا شخصیت اصلی میره چند روز توی اون توربین های بادی
میخوابه و ورزش میکنه؟؟
یه سوال دیگه
چرا حمله میکنن به اوپرا؟
حمله چه زمانیه؟
بعد از جنگه یا قبلش
کی الگوریتمو مخفی کرده بود که رفتن تو اپرا دنبالش؟
سلام
نوشته مفیدی بود
یه سوال دارم
آخر فیلم که نیل زنده میشه و در رو باز میکنه
معکوس شدست یا عادیه ؟
چون وقتی بلند میشه میره بیرون ،عادی راه میره
ولی چجوری زنده شد؟
اگر قبلش مرده بود پس چجوری معکوس شد و زنده شد مگه نباید بره تو دستگاه؟
پسر کریستوفر نولان گل کاشته …...…بابا این فیلم خیلی توپه … بعضی از منتقدهای حسود الکی بهش امتیاز منفی میدن خو لامصب دیگه از یک فیلم چ انتظاری دارید.!!
بزار کمکت کنم کل فیلم و پارادوکس هاشو درک کنی و بهت میگم چرا نیل در اون لحظه گفت این پایان یه دوستی زیباست.
قهرمان داستان نیل رو (که احتمالا پسر شخصیت اول زن فیلمه) از آینده می فرسته به اپرا تا اون شخص که اسلحه روی سرش گرفته رو بکشه و خودشو نجات بده ، شروع داستان از اونجاست و پایانش هم دقیقا لحظه ی تکه تکه کردن دستگاهه.
فیلم هم علمیه و نه جاسوسی و آدم از این فیلم عملا انتظار یه فیلم علمی رو داره و نه جاسوسی ، مثل اینه که بگی از اینسپشن انتظار فیلم جنگی داشتم.
ایده ی کلی فیلم بر اساس نظریه ی پوزیترون و الکترونه و این نظریه اثبات شده اس و میتونی راجع بهش مطالعه داشته باشی و بعد تلاش کنی نقدش کنی.
پوزیترون در واقع بار و جرم مساوی با الکترون داره اما در جهت مخالف الکترون حرکت میکنه ، هیچ دستگاهی نمیتونه یه الکترون رو از یک پوزیترون متمایز کنه و تشخیص بده و ایده ی کلی فیلم هم همین بود که اگه کل وجود هستی بخاطر الکترون ها رو به جلو حرکت میکنه پس اگه الکترون رو به پوزیترون تبدیل کنیم دقیقا همون رو به عقب حرکت میکنه که البته این کار بدون جلوگقری از سقوط الکترون به هسته امکان پذیر نیست.
حتی یه نظریه ی علمی هست که میگه کل جهان هستی فقط از یک الکترون ساخته شده که بینهایت بار به آینده رفته ، پوزیترون شده و به گذشته برگشته و دوباره الکترون شده.
این مباحث از ذهن یک فرد عادی خارجه و خوب قائدتا بهت حق میدم…
سلام دوستان یه سوال داشتم اگه جواب بدید خیلی ممنون میشم
تو فیلم که قران داستان برای اولین بار خودشو معکوس میکنه و میره سوار ماشین
خود واقعیش از زمان گزشته یه بسته (همون الگریتم )پرت میکنه سمت آدم بدا خوب ؟تا این جاش ok
ولی یه هو نشون میده تو ماشین یه چیزی هی میخوره در دیوار و تهش از پنجره میره بیرون
سوالم اینه اگه اون همون الگریتم بود که آدم بدا نگرفتنش پرت شد بیرون
اگه هم نبود چی بود
اگه اینو بگین خیلی ممنون میشم تو رو خدا هم نگین فیلم رو نفهمیدی که ۴ بار دیدم صحنشو بازم نگرفتم
سپاس
از این جمله ((اگر نیل در واقع “در پایان یک دوستی زیبا” است، همانطور که در پایان تنت ادعا میکند، چگونه او میتواند به اولین مأموریتی که قهرمان داستان کار میکند، برگردد؟)) به بعد دیگه نخوندم.
میگویند نیکولا تسلا هم وقتی سلاح مخربش را سخت وحشت کرد و نقشه ساختنش را چند تکه کرد و در میان کشورهای قدرتمند تقسیم کرد ،تا هیچ کدامشان نتوانند به تنهایی به آن سلاح دست پیدا کنند .
به نظر میرسد فیلم «انگاشته» به نوعی سفر زمانی به نام «پارادوکس هستیشناختی» پایبند است؛ جایی که شما میتوانید گذشته را تغییر دهید اما تنها به این خاطر که گذشته در واقع تغییر کرده است، زیرا شما آن را همیشه تغییر دادهاید. در نتیجه بازی با نقش خود در خط زمانی، حلقه علیّت را تکمیل میکند.
یکی این جمله بالا رو توضیح بده به من لطفا!
مخصصوصا این قسمتش ک میگه: ((اما تنها به این خاطر که گذشته در واقع تغییر کرده است، زیرا شما آن را همیشه تغییر دادهاید))
سلام خسته نباشید
اونجایی که قهرمان معکوس شده بود و میخواست برگرده الگربتم و بگیره که با ماشین چپ شد و آندری الگریم رو برد بعد تو حالت عادی دیدیم که یه ماشین چپ شده جلو هست و بعد به حالت اول برگشت و اون اتفاقات افتاد
سوال من اینه مگه به قهرمان توضیح ندادن که تو معکوس میشی نه دنیا مگه قهرمان معکوس نشده بود پس چرا ماشین هم تو فیلم معکوس بود
نولان عالیه، درست
اما اگه کسی inception , memento,و …..
رو دیده باشه این فیلم پیچیدگی کمتری داره چون از نولان یادگرفتیم زمان خطی نیست و ….
اینکه چرا کت توی کشتی ماسک نزاشت قابل درکه ، یه بار زندگیش معکوس شده و توی اون حالت دوباره دایورت شده بود و میشه همیشه ماسک نزاشت مثل موقعی که رفتن بجنگن یا حتی وقتی که نیل ماسک اون سیاه پوسته(ببخشید، توی فیلم اسم نداشت) رو برداشت، طرف نمرد و اینکه تو کشتی فقط کت معکوس نشده بود بلکه خود سیتو هم معکوس شده بود(بعد از اینکه الگوریتم رو تو اینده تکمیل میکنه میخواد برگرده به لحظه ی اوج زندگیش تا خودشو بکشه)
به هر حال نمیشه این فیلم رو ضعیف در نظر گرفت
یه جورایی سطح توقع بالاتری داشتیم
مثل دانکرک که فیلم خیلی ضعیفی نیست اما تو ی کارای نولان اصلا حساب نمیشه
البته با توجه به نظر دوستان این رو هم قبول دارم که هواپیما باید بیشتر اتیش میگرفت?
نقد افتضاح
داداش اگه خودت چیزی نفهمیدی چرا میگی بیننده هم چیزی نمیفهمه؟
فیلم های نولان اگه شکاف بینش هست همین شکاف هاست که فیلمو زیبا میکنه
لطفا نویسندگی خودتونو اصلاح کنید نمیخواد به نولان گیر بدی شما
سلام و خسته نباشید.
هرچقدر بیشتر مخاطبان فیلمهای نولان بیشتر این فیلم رو ببینند بیشتر دچار سردرگمی میشن. بنظرم باید به مخاطب اخطار داده بشه که «برای دیدن فیلم داشتن مدرک دانشگاهی در رشته فیزیک الزامیست». انگار فیلم برای مخاطب خاص ساخته شده. وگرنه که چه لزومی برای رساندن مفهوم فیلم باید وجود داشته باشه. من براحتی با ۳گانه بتمن و یا تلقین ارتباط برقرار کردم و از دیدنش لذت بردم اما اینبار بجز سرسام چیزی عایدم نشد. از دیدن این فیلم بیشتر از هر چیز خستگی نصیبمشد.
سلام خسته نباشید ، ببنید چرا اطلاعات پایین بیننده و اینکه بیننده مفهوم زمان رو درک نمیکنه ، رو میگیم جناب نولان از حیله داخل داستان استفاده کرده ، شما یکی از بهترین نویسنده ها رو میبرید زیر سوال ؟! این مقاله شما هستش که نویسنده خوبی نداشت
من که فیلم و فهمیده بودم این مقاله رو که خوندم اصلا قاطی کردم ، لطفا اگر اطلاعاتتون پایینه اینجوری مقاله ندین ، یا حداقل جناب نولان رو زیر سوال نبرید .
یه ابهام اساسی برام پیش اومد؟
دو تیم آبی و قرمز در سکانس شهر متروکه با چه چیزی میجنگیدن و به چی شلیک میکردن؟ انفجارهای پی در پی از طرف کی بود و به چه دلیل؟
سلام . دوستان من یه سوالی داشتم که در آخر فیلم دقیقا چه اتفاقی برای شخصیت کت افتاد ؟ چون در آخر فیلم دو کت وجود داشتند
ببخشید خدمت همه اساتید عرض ادب دارم و گفتم یه حمل بر جسارت و بی ادبی بنده نذارید ولی فیلمنامه کاملا از نظر علمی درست نوشته شده بر خلاف نقدی که خوندم و تعدادی از نظرات عزیزان . تو فیلم چند تا جمله کلیدی وجود داره . و درکشون نیاز به مطالعات فیزیکی کوانتومی و پیش زمینه علمی لازم داره واسه باگ هایی که دوستان از فیلم گرفتن که به تضاد مرغ و تخم مرغ میرسیم تو روابط نیل و قهرمان داستان باید بگم تو سکانس اخر عملیات گازانبر زمانی نیل به قهرمان که نسخه ای از خودش تنت رو تاسیس کرده میگه تو آینده ای در گذشته ات داری . یا اول عملیات فرمانده آیوز به قهرمان میگه ا گه نمیتونی تفکر خطی درباره زمان رو کنار بذاری اصلا وارد عملیات نشو . اینا همه میخوان به ما بگن درک مفهوم فضا زمان نیاز به تفکری جدید و غیر خطی داره که باید قبلش مفاهیم اثبات شده کوانتومی درین باره رو مطالعه و درک کرد . اونوقت میبینیم که چرا شخصیت ها در زمانهای گذشته که رر میگشتن ماسک نداشتن چون با برگشت به زمانی مشخص دوباره وارد روال عادی زمان غیر وارونه میسن و ماسک نیاز نیست . و مفهوم نسخه های افراد در زک زمان واحد هم بسیار قابل بحث و گسترده است …..
طبق منطق فیلم میشود تو یک اتاق بی نهایت ورژن از یک نفر جمع شوند؟ !درسته دوستان؟
البته نولان یک سازنده کار بلده که برای فیلم هاش ایده های خاص خودش رو داره
حتی اگر اون فیلم ادامه فیلمهای دنباله دار مثل بتمن باشه که اوج هنرش توی قسمت دومش نشون داد
کلا نولان طرفدارای خاص خودش رو داره و خیلی ها هم از سبک فیلم هاش خوششون نمیاد ولی برای من اکثر فیلم هایی که ساخته جزو برترین هاس
از ممنتو و پرستیژ بگیر تا سه گانه بتمن و اینترستلار و میست
ولی در کل این فیلم جزو فیلم های خوبش نیست!
خودت هم درست متوجه نشدی تنت چیه بعد میای نقد می کنی، عزیز من تو اول فیلم رو درست درک کن بعد بگو کجاش ایراد داره
منکه هنوز هنگم واقعا!
چرا باید قهرمان این سازمان رو تاسیس کنه؟ چرا نیل اخرش قبل اینکه سوار هواپیما بشه اونا رو میگفت؟
چرا بهش نگفت تو از ماشین در اومدی ؟
چرااخانومه که میره شوهرش رو بکشه ماسک نداره؟ خب اونم برگشته عقب
چرا یه نفر توی اینده باید این قدرتو بده به کسی که همه رو نابود کنه؟؟؟
نویسنده ی خوب کاگردان ضعیف این درست تره.تقریبا به تمام مسائل فیلم پی بردم اونم اینه که در حرکت عکس تو ناچاری ماسک بزنی ولی وقتی شخصیت خانوم فیلم به عقب بر می گرده ک پیش شوهرش میره هیچ ماسکی روی صورتش نیس.و اینه که هردو در جهان وارونه قرار دارن چطوریه که جفتشون بدون نیاز به ماسک تو قایق هستن.
و البته بر خلاف آنچه گفته میشد و در این نقد نیز بیان شده؛ هیچ هواپیمایی منفجر نشد.
تنها یک هواپیما به دیوارهایی برخورد کرد. و اندکی آتش به پا شد.
واقعا دیدن این برخورد آبکی چقدر هیجان داشت؟ و اینکه این برخورد یک هواپیمای واقعی بود چه تاثیری در نظر بیننده داشت.
به نظر بنده در میان صعف های فیلم، این صحنه ضعیف ترین بود!
اما آن زن، چطور به عقب برگشت و همسر خودش را کشت ولی، در زمان بعد، همسرش زنده بود و با مرد آمریکایی ملاقات داشت؟
یک نویسنده ی بد توصیف دقیقی از نولان است
نویسنده ی بد!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
حتما به کتابای هری پاترم علاقه داری و اونا رو الگو ی زندگیت قرار دادی ها؟(کتاب های هری پاتر برای کودکان نوشته شده است)
نه اشتباه از من بود ک قبل از اینکه نقد رو بخونم نرفتم ببینم منتقدش یه ایرانیه
فقط یک احمق میتونه ادعا کنه نولان نویسنده ی بدیه
اصلا این سه تا کلمه ی “نولان، نویسنده و بد” رو نمیشه با هم تلفظ کرد حتی نمیشه “نولان نویسنده و خوب” رو گفت فقط میشه گفت محشر بی نظیر و در نهایت سه نقطه…
فقط این رو هم بگم ک من خودم از فیلم های هری پاتر خوشم اومده(فقط به خاطر پیچش های پایانیش) ولی چیزی ک در مورد هری پاتر وجود داره اینه ک به شدت خالی از داستانه و خانم جی کی رولینگ فقط با بمباران کردن داستان ها با ایده های جدیدش اونا رو برای خیلی ها لذت بخش کرده
در هر صورت نقد درمورد کار نولانه نه هری پاتر فقط میخواستم بگم من خودم یک نویسنده ام و تنها الگوی زندگیم در کار نویسندگی اقای کریستوفر نولان هستش و اگه شما نمیتونی با نفهمی خودت کنار بیای بهتره بری همون هری پاتر رو ببینی(احتمالا توسط دوستان به کسانی ک از کریستوفر نولان بت ساختن متهم بشم اما باید بگم من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با کیفیت پرده ای فیلم رو دیدم و نظرم اون موقع این بود ک واقعا فیلم مزخرفی بود واینکه از همون وسطای فیلم میشد فهمید ک کلا خود موضوع فیلم هرگز نمیتونه به اندازه ی کافی جذاب باشه بر خلاف اینسپشن ک حتی از موضوعش هم که حرف میزنیم برامون جذابه(رویا) اما الان ک کیفیت بهتر اومده کمی نظرم تغییر کرده و با دیدن فیلم به دو نتیجه رسیدم:اول اینکه ضعف اساسی فیلم، شخصیت پردازی ضعیف کاراکتر ها و حتی بازیگران نا مناسبه بازیگرانی ک حتی به طور کامل درمورد اتفاقات فیلم توجیه نشده اند و دوم عجله ی اقای نولان برای ساخت این فیلم ک حتی در مورد اکران فیلم هم این شتابزدگی رو از اقای نولان دیدیم ک به نظرم باعث ایجاد ابهاماتی شد که خود اقای نولان نمیخواست بر خلاف بقیه ی ابهامات وارد داستان کنه
پس منی ک آقای نولان تنها الگوی زندگیم هستش کسی نیستم ک بدون هیچ ملاکی به کارای نولان امتیاز صد بده
اما نویسنده ی این نقد قطعا یا جز کسایی هستش ک میخوان با کوبوندن اقای نولان به اعتبار برسن(دقیقا مثل برخی منتقد های خارجی ک حالا بعد از دو فیلم دانکرک و تنت ک اولی کلا داستان نداشت و دومی ابهامات ناخواسته، سعی دارن با نقد کردن نولان برای خودشون اعتبار کسب کنن)یا احمقه!!!!
لارس فون تریر هم وقتی افسردگی گرفت رفت ضدمسیح رو ساخت، تجربه بهم میگه کارگردان ها وقتی خیلی غرق در تفکرات خودشون میشن، مثلا فلسفه فون تریر رو به افسردگی کشوند و متافیزیک هم داره نولان رو به جنون میکشه ،میان برای رهایی از این افکار یه اثر خلق میکنن و اصطلاحا خودشون رو خالی میکنن.
فیلم های نولان تو صده جدید با فاصله گرفتن از سینمای مستقل کاملا رفته سمت مفهوم سینما سرگرمی من بیننده هم از تنت همین انتظار رو داشتم ولی وقتی با اثر روبرو شدم متوجه شدم نولان در تلاشه شاید یه نوع عقده گشایی کنه با مفهوم زمان،دقیقا مصداق بارزش همین گره ای است که وقتی با دست باز نمیشه زور میزنی با دندان باز کنی ولی گره کور و کور تر میشه
اینه که میگم فیلم بعد از دوبار دیدن پشت هم برای من به جای سینما سرگرمی بیشتر شبیه به سینما سردرد شد هر چقدر مولف اثر تلاش در توضیح مطلبی داشت من هم تلاش در فهمش داشتم ولی سوال اینجاست
ایا واقعا چیزی برای فهمیدن وجود داشت؟
به نظر خودم بله ولی گره فیلم نامه به قدری کور شده بود که حواس ببینده رو از درک همون چند مصداق زیبایی که در فیلم اومده بود پرت میکرد
موافق یه سری مصادیقی که هم جدیدا میگن نیستم ،اخه یعنی چی میگن فیلم رو حس کن درکش نکن انسان وقتی از درک یه چیز عاجز باشه دیگه نمیتونه حسش کنه که اخه
و اینکه میگن این فیلم برای اینده است الان از درکش عاجزیم ،بابا بی خیال مگه نولان ،پیکاسو یا دالی هست که برا صد سال جلو تر اثر حلق کنه نولان صرفا یه کارگردان سینما سرگرمیه که انصافا هم کارش درسته.
غلط های دستوری و املائی نقدتون رو تصحیح کنید
مخاطبین رو گروه بندی نکنید
طرفداران تیفوسی؟
اما طرفداران نولان برای داستان به سراغ فیلم نمیروند، بلکه به دنبال برند ارزشی نام او هستند؟
سعی کنید در جهت کسب بازخورد مخاطبین مهارت کسب کنید
با نیش و کنایه متن شما جالب نمیشه
حقیقتا اثر چنین قلم غرض ورزانه ای ارزش وقت گذاشتن نداره
بدون کوبیدن مخاطبین و بینندگان فیلم رو نقد کنید
(البته اگرتوانائی و مهارت لازم رو دارید !)
حتی به صورت جسته و گریخته به خیلی از مفاهیم داخل فیلم نپرداختید
در نهایت هدف نویسنده این نقد در هاله ای از ابهام مانده
ببخشید میشه فیلم را خلاصه بگید منم بفهمم خیلی ممنون
سلام بچه ها یه جای فیلم باگ داره
اون اول فیلم که شخصیت اول ( سیاه پوسته) تو تالار توسط یه گلوله معکوس نجات داده میشه ، اون شخصی که گلوله معکوس زده و ماسک داره باید حرکتشم معکوس باشه ولی مثل زمان حال حرکت میکنه در صورتی که باید حرکت معکوس هم میداشت.
اینجای متن تون اشتباهه:
اگر این فیلم به سبک یک نتیجه گیری کلاسیک پیش میرفت و نشان میداد قهرمان قصه سازمان تنت را تأسیس کرده و نیل را در آینده استخدام میکند، هنوز هم میتوانست بدون باز کردن سوراخهای پیرامونی به نکاتی که میخواست بپردازد.
دلیلش:
یه نکته ای که باید بهش دقت کنیم، کاراکترا در روند معکوس نیاز داشتند ماسک بزنند. یعنی اگر ما سال ۲۰۲۰ هستیم و واشنگتن بخواد نیل رو در سال ۲۰۳۰ استخدام کنه، نیل در اتفاقات فیلم در گذشته خودش وجود داره و باید ماسک بزنه و این قضیه که نیل تو فیلم ماسک نداشت، منطق تنت رو نقض میکنه.
پس در حقیقت فیلم به درستی شروع میشه و تموم هم میشه. شما باید اینطوری ببینید که کاری که واشنگتن بعد از اتمام فیلم باید انجام بده و نشون داده نشده، اینه که روند خودشو معکوس کنه و بره نیل رو از گذشته (مثلا سال ۲۰۱۰) استخدام کنه و بهش آموزش بده. در واقع واشنگتن یه مدت طولانی میره تو روند معکوس که فیلم وقتشو نداره بما نشون بده.
حالا سوال اینجاست که کی تنت رو تاسیس کرده؟ واشنگتن
از کجا فهمیده ک باید تاسیس کنه؟ نیل بهش گفته
کی به نیل گفته؟ خود واشنگتن که از نیل در سال ۲۰۲۰ شنیده
اینجا یه لوپ به وجود میاد که اگه نیل حقیقت رو به واشنگتن نمیگفت، کی به واشنگتن میگفت که بره به سال ۲۰۱۰ که نیل رو آموزش بده؟ اینجا پارادوکس مرغ و تخم مرغ رو داریم که خود فیلم ازمون میخواد قبولش کنیم.
شاید اگه یه فیلم دوقسمتی داشتیم که فیلم فرصت میکرد یکم به روابط کاراکترا بهتر بپردازه و شخصیتها رو عمیق کنه، یه دوگانه ناب داشتیم. اما تعداد زیاد حوادث و پیچیدگیشون کل تایم فیلم رو گرفته.
نولان برای عصر حاضر کمی زود بود
اقا من اول این نقد و کامنتا رو خوندم بعد کلا نامامید شدم ولی باید بگم فیلم عالی بود ودوستانی که فیلم های قبلی نولان رو درک کردن میتونن به راحتی از این فیلم لذت ببرن
والا اخرشم من نفهمیدم شما ها فبلم های نولان رو چجوری بار اول درک نمیکنند
نکته دیگه فیلم های نولان اینه که هر بار ببینیشون چیزی ازجذابیتشون کم نمیشه پس برای دوستانی مه با خوندن این نقد و کامنتا ترسیدن ونمیخوان فیلم رو ببینن بدونین اینا چرت و پرت گفتن و راحت برید بببینید
همونجور که کاربر mani گفت
لطفا یک ایتم ویدیویی با حضور منتقدین سایت درباره tenet تهیه کنید
«حمله گاز انبری »تو ترجمه که دیدم بکار بردن ولی شما اینجا نوشتید «حرکت ناخنک زمانی »
به نظرم ترجمه حمله گاز انبری بهتره و نزدیکتر و قابل فهم تره تا جمله شما که نوشتید …
و یه انتقادم دارم
مطالب که تو استوری اینستا میذارید که برای خواندن مطلب و موضوع لینک ارجا میدید به تلگرام و کانال دیجاتو … بعد تو کانال تلگرامتون دوباره فقط موضوع گذاشتید و دوباره لینک میذارید که میگید برای خوندن مطلب باید برید سایت دیجاتو …
خوب از استوری اینستا همونجا لینک ارجاع بدید به سایت و مطلب …
نه الکی به قول معروف لقمه دور سرتون بچرخونید …
مثلا میخواد تعدا کاربر و اعضا کانال تلگرامی تون بیشتر بشه !!!
میشه ایده و حرف اصلی داستان رو فهمید اما توی ریزه کاریا گیج میشه آدم و من از وسط فیلم تصمیم گرفتم زیاد به فکر فرو نرم و فقط لذت ببرم از انجام وقایع و دلیلشون برام مهم نباشه. دفعه های بعدی ای که خواهم دید فیلم رو بیشتر به وقایع ریز دقت میکنم و در موردشون فکر میکنم
به نظرم یه ویدیو هم در این مورد بسازید و منتقدای سینمای ویجیتاو با هم در مورد این فیلم ثحبت کنن عالی میشه
تحلیل بدی نبود منم تا حدی قبول دارم
حقیقتا واسه نقد کردن این فیلم هنوز زود است، و نقد کردنش هم نه فیزیک خواندن میخواهد و نه پیش زمینه خاصی. داستان از این قرار میباشد که هروقت نولان اثری بیرون میدهد، سینه فیل ها و شبیه سینه فیل ها به دو دسته تقسیم میشوند، ۱. نفهمیدن، اما به زعم خودشان بت ساختن به انها ارزش میبخشد ۲. نفهمیدن، اما به زعم خودشان با کوبیدن نولان جایگاهی بدست می اورند! (چرا؟ به این دلیل که برای نقد کردن اثار نولان، کریستوفر نولان را نقد میکنند، نه پرده سینمایش). به شخصه معتقدم چیزی که نولان رو از بقیه متمایز میکند، نحوه روایت و داستان سرایی این کارگردان است( دقیقا چیزی که شما اینجا به عنوان نقطه ضعف این کارگردان نام بردید)، داستان سرایی جذابی که طبق فرم فیلم پیش میره. پیشنهاد میکنم به جای فیزیک خوندن فیلم رو دقیق تر تماشا کنین، و به جای مچ گیری بازم فیلم رو دقیق تر تماشا کنین! اشاره کردین نیل چگونه پس از خداحافظی به ماموریت اول پروتاگونیست برمیگردد. همانطور که اشاره شد این خداحافظی پایانی برای نیل، اما شروعی برای پروتاگونیست است. پروتاگونیست در اینده نیل را استخدام میکند،و اولین جایی که نیل پس از استخدام اعزام میشود ماموریت اول است. بازم تکرار میکنم، نقدهای زودهنگام به قصد تولید محتوا و بازدید، بی برو برگشت نتیجه مطلوبی ندارند.اغلب زمانی که کاراکتری در فیلمنامه نام خاصی ندارد،پای بیننده به داستان باز میشود،بی انصافی نیست به جای موشکافی، با برچسب “کمبود در شخصیت پردازی” به این موضوع پایان دهیم؟ یا زمانی که با دکوپاژ و سینماتوگرافی ای به این پیچیدگی روبه رو میشویم به دنبال توسعه پرسوناژ بگردیم؟(برای مثال بدون شک فیلمی مانند دانکرک نباید شخصیت پردازی به خصوصی داشته باشد،زیرا سوژه اثر افراد نیستند، حادثه است)
مثل همیشه اگر با اثار این کارگردان اشنایی داشته باشید، نکته های جالبی میتوان از گوشه و کنار اثارش پیدا کرد(شاید تنها به منظور سرگرمی). برای مثال: نام کودک کت،max کوتاه شده Maximilien است و اگر انرا از اخر بخوانیم”neil” از ان بدست میاید.(چند اشاره و دیالوگ کوتاه را در فیلم توجیه میکند). بابت این مطلب از شما ممنونم.
یه فیلم خیلی عالیه
ممنون که این مطلبو گذاشتین